خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 9339
تعداد بازدید امروز: 1
تعداد بازدید دیروز: 2
  • درباره من


  • خط خطی های من
    مریم
  • لوگوی من


  • مشاهده اوقات شرعی


  • وضعیت من در یاهو


  • یــــاهـو
  • اشتراک در وبلاگ


  •  
    خط خطی های من
    [ و به مردى که از او خواست تا پندش دهد فرمود : ] از آنان مباش که به آخرت امیدوار است بى آنکه کارى سازد ، و به آرزوى دراز توبه را واپس اندازد . در باره دنیا چون زاهدان سخن گوید ، و در کار دنیا راه جویندگان دنیا را پوید . اگر از دنیا بدو دهند سیر نشود ، و اگر از آن بازش دارند خرسند نگردد . در سپاس آنچه بدان داده‏اند ناتوان است ، و از آنچه مانده فزونى را خواهان . از کار بد باز مى‏دارد ، و خود باز نمى‏ایستد ، و بدانچه خود نمى‏کند فرمان مى‏دهد . نیکوان را دوست مى‏دارد ، و کار او کار آنان نیست و گناهکاران را دشمن مى‏دارد ، و خود از آنان یکى است . مرگ را خوش نمى‏دارد ، چون گناهانش بسیار است و بدانچه به خاطر آن از مردن مى‏ترسد در کارست . اگر بیمار شود پیوسته در پشیمانى است ، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانى . چون عافیت یابد به خود بالان است ، و چون گرفتار بلا شود نومید و نالان . اگر بلایى بدو رسد ، به زارى خدا را خواند ، و اگر امیدى یابد مغرور روى برگرداند . در آنچه در باره آن به گمان است ، هواى نفس خویش را به فرمان است ، و در باره آنچه یقین دارد در چیرگى بر نفس ناتوان . از کمتر گناه خود بر دیگرى ترسان است ، و بیشتر از پاداش کرده او را براى خود بیوسان . اگر بى نیاز شود سرمست گردد و مغرور ، و اگر مستمند شود مأیوس و سست و رنجور ، چون کار کند در کار کوتاه است و چون بخواهد بسیار خواه است . چون شهوت بر او دست یابد گناه را مقدّم سازد ، و توبه را واپس اندازد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع و ملّت برون تازد . آنچه را مایه عبرت است وصف کند و خود عبرت نگیرد ، و در اندرز دادن مبالغه کند و خود اندرز نپذیرد . در گفتن ، بسیار گفتار ، و در عمل اندک کردار در آنچه ناماندنى است خود را بر دیگرى پیش دارد ، و آنچه را ماندنى است آسان شمارد . غنیمت را غرامت پندارد و غرامت را غنیمت انگارد . از مرگ بیم دارد و فرصت را وامى‏گذارد . گناه جز خود را بزرگ مى‏انگارد و بیشتر از آن را که خود کرده ، خرد به حساب مى‏آرد ، و از طاعت خود آن را بسیار مى‏داند که مانندش را از جز خود ناچیز مى‏پندارد . پس او بر مردم طعنه زند و با خود کار به ریا و خیانت کند با توانگران به بازى نشستن را دوست‏تر دارد تا با مستمندان در یاد خدا پیوستن . به سود خود بر دیگرى حکم کند و براى دیگرى به زیان خود رأى ندهد ، و دیگران را راه نماید و خود را گمراه نماید . پس فرمان او را مى‏برند و او نافرمانى مى‏کند . و حق خود را به کمال مى‏ستاند و حق دیگرى را به کمال نمى‏دهد . از مردم مى‏ترسد ، نه در راه طاعت خدا و از خدا نمى‏ترسد در راه طاعت بنده‏ها . [ و اگر در این کتاب جز این گفتار نبود ، براى اندرز بجا و حکمت رسا ، و بینایى بیننده و پند دادن نگرنده اندیشنده بس مى‏نمود . ] [نهج البلاغه]
  • پلاکم جا مانده نویسنده: مریم پنج شنبه 87/1/1 ساعت 11:47 ع
  • رقص باد در هوا و چرخش رمل ها
    شرهانی و آغاز یک سفر
    قتلگاه و معراجی پر رمز و راز
    شلاق طوفان شن بر صورت و طعم شوری رمل ها بر دهان
    شرهانی و سکوتی پر ازدحام
    شرهانی و صدای برش ابر در عروج عاشقان
    شرهانی و آواز رقص نور در چرخش رمل های سرگردان
    شرهانی و آغازی بر پایان
    طعم شوری رمل و رنگ خون بر آغاز تولدی مجدد
    شرهانی و من و نگاهی سرگردان، بر بیکرانه های ایثار، به دنبال رد پای ((تو))، بر پروازِ بر ابرها
    ای همیشه ماندگار
    ای شهید.

    ======================================
    خاطره ی آغاز و حضور در شرهانی و رقص باد و چرخش رمل و طعم مدفون شدن زیر شن ها رو هرگز از یاد نخواهم برد.
    در شلاق رمل که به افق نگاه می کردی، یک دسته قاصدک رو میدیدی که رقص کنان به عروج در آمده و با خنکای نسیم بهشتی بال پرواز گشوده و کمی که چشم ها رو میبستی، کروبیان رو میدیدی که به پیشواز بهشتیان بال گشوده اند.
    بهشتیانی با طعم کربلای هویزه. با عطر شاهدان شلمچه و با نسیم پرواز چزابه.
    هرگز فراموشت نمیکنم شرهانی، چرا که تو آغازی بر پایانم گشته و مرا و دلم را در سرزمین های موعود به غنیمت گرفتی. و من ، خود پیکری بودم با بازگشتی با حضوری شرمگینانه.
    یاران ، قدم رنجه نموده و بر مزار این دل خونبار که خود را برگردانده و پلاکش را جا گذارده ، نرم و آهسته آمده تا، پاره پاره های حضورم را جلا نهید.
    آااااای زمینیان، قدری نرم تر.......
    قدم بر خاک خفتگان تا ابد بیدار و هنوز ناپیدای سرزمین های جنوبی گذارده اید، همان افلاکیان و قدسی پیکران خفته در تمامی خاک های متبرک ، از کربلای ایران ، از طلائیه و تمامی مشهدان شاهد ،تا شلمچه و اروند و تا تمامی سرزمین های خفتگان بیدار.
    پس قدری آهسته تر..........   


  • نظرات دیگران ( )
  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ