نمی دونم اسمش رو چی میذارن، اما من بهش میگم : کوچ
هجرت از مکانی دیگر به اینجا و
تفالی به خواجه شیراز و .....
صبحدم مرغ چمن با گل نوخواسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ، ولی
هیچ عاشق، سخن سخت به معشوق نگفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخسار نرفت
بقیه اش رو بی خیال...
مهم اینه که اینجا ام و در خدمت شما.
یا علی مددی.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|